کیست آن که به پیش میراند قلمی را که بر کاغذ میگذارم در لحظهی تنهایی ؟
برای که مینویسد آن که به خاطر من قلم بر کاغذ میگذارد ؟
این کرانه که پدید آمده از لبها ، از رویاها
از تپه یی خاموش ، از گردابی، از شانهیی که بر آن سر میگذارم
و جهان را جاودانه به فراموشی میسپارم
کسی در اندرونم مینویسد ، دستم را به حرکت درمیآورد
سخنی میشنود ، درنگ میکند
کسی که میان کوهستان سر سبز و دریای فیروزهگون گرفتار آمده است
او با اشتیاقی سرد به آنچه من بر کاغذ میآورم میاندیشد
در این آتش داد همه چیزی میسوزد
با این همه اما ، این داور
خود قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم میکند
به همه کس مینویسد هیچ کس را فرانمیخواند
برای خود مینویسد خود را به فراموشی میسپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار به هیات من درمیآید
این سو نوری هست که ما نه می بینیمش نه لمسش می کنیم. در روشنی های پوچ
خویش می آرامد آنچه ما می بینیم و لمس می کنیم.
من با سر انگشتانم می نگرم آنچه را که چشمانم لمس می کند: سایه ها را جهان را.
با سایه ها جهان را طرح می ریزم وجهان را با سایه ها می انبارم و
تپش نور را در آن سوی دیگر می شنوم.
"اکتاویو پاز"
مترجم : "احمد شاملو"