پژواک خودم بودم و خود را نشنيدم
اي هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو
آزادگي و شيفتگي مرز ندارد
حتي شده اي از خودت آزاد و رها تو
يا مرگ و يا شعبده بازان سياست؟
ديگر نه و هرگز نه،که يا مرگ که يا تو
وقتي همه جا از غزل من سخني هست
يعني همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو
پاسخ بده ازاين همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم،از همه ي خلق چرا تو؟