سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشعار

هستی به تپش رفت و ...

هستی به تپش رفت و اثر نیست نفس را

فریاد کزین قافله بردند جرس را

دل مایل تحقیق نگردید وگرنه

از کسب یقین عشق توان کرد هوس را

هر دل نبرد چاشنی داغ محبت

این آتش بی رنگ نسوزد همه کس را

رفع هوس زندگی ام باد فنا کرد

اندیشه خاک خواب زد این آتش خس را

آزادی ما سخت پر افشان هوا بود

دل عقده شد و آبله پاگرد نفس را

تا رمز گرفتاری ما فاش نگردد

چون صبح به پروازنهفتیم قفس را

بیدل نشوی بی خبر از سیر گریبان

اینجاست که عنقا ته بال است مگس را

 

بیدل دهلوی 



[ شنبه 92/4/22 ] [ 10:35 عصر ] [ نگین ] نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

بهترین کد آهنگ های جهان